هر شب ساعت ۱۱.

!Interrupted
1403/11/26، 12:27

می خوام خودم رو به چالش بکشم.

توی سایت ۲۰تا۳۰ => https://20ta30.com/thirty-days-challenge/

این چالش ۳۰ روزه نویسندگی رو پیدا کردم.

اما قرار نیست فقط توی این وبلاگ شروعش کنم و ۳۰ روز مداوم بنویسم تا به نوشتن روزانه عادت کرده باشم.

قراره توی این وبلاگ ، وبلاگ المپیاد بلاگفام ، وبلاگی که توش دانشجو ام ، و اکانت ویرگولم ادامه ش بدم.

این وبلاگ ، خودم هستم، وقایع و افکار خودم رو مینویسم ، وبلاگ المپیاد بلاگفا یک دختر ۱۷ ساله ام که امسال اخرین فرصت المپیاد دادنش بود، و اون وبلاگی که توش دانشجو ام ، باید قصه ی زندگی اون پسر رو جلو ببرم، و تو اکانت ویرگول،از دید یک زن مسن به قضایا نگاه کنم.

میدونم که نامردیه و احمق فرض کردن مخاطب کار درستی نیست.

اما اینطوری میتونم از جهات مختلفی به نوشتن نگاه کنم.به قصه های مختلف،و طبیعتا باید توی هر وبلاگ قلم متفاوتی داشته باشم.

از همین امروز شروع میکنم.امیدوارم مشکلی پیش نیاد.(همین چند دقیقه پیش یکی از وبلاگام و پس گرفتم و خوشحالم).

پ.ن: خواهشا فکر نکنید دیوانه ام.فقط نوشتن رو دوست دارم.

پ.ن۲: قطعا دیوانه ام.

2 نظر2 پسند

Do it

!Interrupted
1403/11/25، 13:46

ولنتاینه و من نشستم با هیدروکربن ها عشق بازی میکنم.

Be و Al هم بعد مشقت های فراوان با خوندن خطبه ی داتیو به هم رسوندم.

چقدر من با نمکم.

2 نظر1 پسند

?Who is she

!Interrupted
1403/11/25، 04:44

‌امشب رو بیدار موندم به یاد تابستون ۱۴۰۲.

باشد که رستگار شویم.

*از چند روز بعد مینویسم،بانی رو سر هیچی کشتن و الان این پست نه تنها واسم جنبه انگیزشی نداره بلکه بهم یاد اوری میکنه که تهش قرار نیست هیچ گوهی بشم=)*

2 نظر3 پسند

تیتروار

!Interrupted
1403/11/20، 18:59
  1. ۳۰۰ تومن کم دارم و موعد قسطم هم اخر بهمنه، همین هفته دیگه.
  2. سردرد دارم.
  3. ارشد پیاممو سین کرده و جواب نمیده،و خب اگر قرار بود فردا برای وزن کشی فدراسیون باشم،تاحالا بهم گفته بودن.
  4. سرفه میکنم.و مینویسم.
  5. فردا تعطیل نیست.از این بابت عصبی ام.
  6. هر کسی ی اعتیادی داره،اما من یادم نمیاد اعتیادم دقیقا چی بود،فقط یادمه سعی کردم جایگزینش کنم،و هی اینکارو تکرار کردم و حالا به همه چیز معتادم.به تموم کردن یک فصل پیکی بلایندرز تو یک روز.به حملات عصبی ای که دارم.به پیچوندن کلاس های ماز.به المپیاد نخوندن،یا بیش از حد خوندن.در نهایت،به هیچکاری نکردن.
  7. گفتم که سردرد دارم،خیلی جدیه.
  8. حالم از دختر ها به هم میخوره.
  9. همه ی آهنگ هام رو حذف کردم.الان فقط ویس panda واسم مونده،از شعری که واسم گفته بود،ی فایل مدیتیشن،کوچ بنفشه ها از فرهاد و ی مشت اهنگ خزوخیل کرمانشاهی.
  10. چشمام میسوزه.
  11. کاش هیچوقت با توسعه فردی اشنا نمیشدم.اینطوری شده که هر بار سقوط میکنم،۱۰ ها برابر دفعه ی قبل سخت تر بلند میشم.صرفا چون نسخه ی ایده الی که از خودم دارم هر بار دست نیافتنی تر میشه و من عاجز تر.
  12. کاش تابستون شیمی عمومی و تموم میکردم که اینطور وبال گردنم نشه.
  13. تابستون،تابستون دقیقا چه غلطی کردم؟ ۴ فصل stranger things دیدم.درسته.
  14. دیگه نمیتونم ادامه بدم.اصلا اغراق نمیکنم.نمیتونم.به ی سکوی پرش نیاز دارم،تا سقوط کن..نه منظورم اینه که ی شروع جدید داشته باشم.
  15. مغزم مریضه،حالم مثل اکبر اکسیر.
  16. دلم به حال ادم هایی که تا به حال از اکبر اکسیر شعری به گوششون نخورده میسوزه.
  17. وقتی بمیرم مریض خواهم شد.
  18. راستی ، کی بشه خانم به ما پا بده؟
  19. امروز رفتم تمرین،طناب زدم،دویدم،تمرین سرعتی داشتم اما انگیزه و نظمی نبود چون میدونستم مسابقه ای در کار نیست.
  20. امیدوارم فردا رو نبینم.خیلی کلیشه ای بنظر میاد این جمله،شخصا اگه ببینم کس دیگه ای داره میگه ش و چسناله میکنه یکی میزنم تو تخ..ببخشید،تو صورتش و میگم احمقی؟ اما چی بگم،احمقم.جای بحث نیست.
  21. این احوالات نا ارومم به خاطر کارنامه ی فرداست،قراره ۲ تا تک داشته باشم ، تو ۳ ، ۴ تا از درس ها نمرات پایین تر از حد انتظار(عربی.) و نمیدونم چطور از اخرین شبی که قراره با درصد شرم کمتری زندگی کنم لذت ببرم.
  22. شرم،کاش میتونستم توضیحش بدم.فقط همین که از ۱۲ سالگی گریبانم شده.بابت هر لقمه ای که توی این خونه میخورم.
  23. سردرد دارم.وحشتناکه.نور اذیتم میکنه.یاد اون لحظه ای میوفتم که مشاور مدرسه درباره حملاتم ازم پرسید و گفتم دریچه میترالم مشکل داره و بعد مکالمه درحالی پیش رفت که داشتم توضیح میدادم چه موقعیتی مسبت به دهلیز و بطن داره و نقشش تو گردش خون چیه.چه احمقی هستی.
  24. وبلاگای قبلیم و میخونم و حالم بدتر میشه،ی اعتیاد دیگه.
  25. الانه که کلاس خیراندیش شروع بشه.منم میشینم قسمت ۴ فصل۲ پیکی بلایندرز و میبینم،به این میگن وقت شناسی.
9 نظر2 پسند

کی بشه.

!Interrupted
1403/11/20، 11:13

مسابقه به احتمال ۹۹ درصد کنسله

هر وقت خواستم چیزی کنسل شه میام اینجا مینویسمش.

0 نظر1 پسند

این لیست و تا اخر شب تیک میزنم :

  1. ۴۰ دقیقه دویدن(با لثه و هوگو)+(۱۰ دقیقه با تمام وسایل)
  2. ۱۰۰۰تا طناب
  3. ۳ ست تمرین تاباتا
  4. تمرین اینتروال چربی سوزی
  5. تمرین اینتروال عضلات
  6. ۵۰ تا دوقلو
  7. ۵ دقیقه سرخپوستی
  8. ۱۲ لیوان آب
  9. درست کردن ساقبند
  10. چک کردن وسایل
0 نظر1 پسند

کی بشه خانم به ما پا بده.

!Interrupted
1403/11/19، 23:33

خدا میشنوه چی میگم.

اگر این جمله رو به خودِ ۲ سال پیشم میگفتم پوزخند میزد و میگفت مزخرف نگو،ولی امروز بیشتر از همیشه باورش کردم.

فدراسیون تصمیم گرفته مسابقه مون که تو دی کنسل کرد و ۲۲ بهمن برگزار کنه.

و من اون زمان،چقدر به خدا التماس کردم که اگر فرصتی برای تمرین بیشتر داشتم،قطعا بهترین تلاشم رو می کردم.رفتیم دکتر.مهرش رو زد پای فرم فدراسیون.داشتم التماس می کردم،جمع شده بودم.

فرداش ارشد گفت نوجوانان کنسل شده.گفتم ایول.میچسبم به تمرین.

یک هفته بعد،خوردم به یکی از وحشتناک ترین mental break down هایی که تاحالا دچارش شدم. حدود یک ماه طول کشید،تازه دارم علائم حیاتی نشون میدم و سعی میکنم ازش بیرون بیام.

تمرین؟عزیزم.شوخی نکن.

خلاصه که ۲ روز دیگه مسابقه ست و من نه تنها طی این مدت تمرین نداشتم ،۱ کیلو هم وزن اضافه کردم.و نمیدونم روز وزن کشی رو قراره چجوری بگذرونم.

خدایا ، من تازه فهمیدم فرصت کافی نیست.بهم توانایی اینو بده که ازش به نحو احسنت استفاده کنم.

*پتانسیل اینو دارم با رامین تجنگی تا صبح بدو ام.

0 نظر1 پسند

سکوی 9 و ¾

!Interrupted
1403/11/15، 17:18

بعد سالها نشستم سر کلاس شیمی هادیان فرد و دارم با پوست و استخونم درک میکنم که کنکور،چقدر راحت تره.

شاید این همون ذهنیتی بود که میگفتن این مسیر برات ایجاد میکنه.ولی لعنت بهش،هرچی،کنکور واقعا راحت تره.

زنده دل گفته بود باید شیمی عمومی و تو ۶۰ روز تموم کنید.و کنکور ۳ سال وقت داره.کی برنده ست؟ کنکوری.

0 نظر2 پسند

تو تاریک ترین نقطه ی ممکنم.

یادمه تابستون ی وبلاگ میخوندم،المپیاد نجوم میخوند طرف،ی پستایی داشت که معلوم بود تو بدترین حالش نوشته ،اون بغض موقع اعلام نتایج و قبول نشدنش رو 

اون موقع برام اینجوری بود که خب لابد طرف به اندازه کافی تلاش نکرده و نتونسته مدیریت کنه وگرنه مرحله ۱ که چیزی نیست.

الان میگم،غلط کردم،این مسیر از همون روز اول شروعش که دنبال منابع میری فشار روانیه و طبق حرفای قجری،تازه وقتی به مدال برسی این فشاره ۱۰۰ برابر هم شده

وضعیتم طوریه که ظهر داشتم داد میزدم کدوم خری منو با المپیاد اشنا کرد؟ و صدای اروم خواهرم و شنیدم که گفت 'خودت'. خب لعنت به من.می مردی بیخیال این مسخره بازیا بشی و مثل بقیه فقط کنکورتو بخونی؟ همه چی داشت خوب پیش میرفت که ، به همون اشتراک الماسی که قبل شناخت المپیاد گرفته بودی قانع میشدی، میرفتی کتاب تست میخریدی،جمعه ها ام ۶ صبح با استرس بیدار میشدی میکوبیدی میرفتی اون ور شهر قلمچی میدادی و بعد از ظهر سر کارنامه ی ازمونت فشار میخوردی،به خدا اون وضعیت شرف داشت به اینی که الان توشی

'المپیادی اونیه که بتونه تو دوران امتحاناش هم خوب درس بخونه،وگرنه تابستون المپیاد خوندنو که عمه ی منم بلده'

آخ قجری.من نخوام المپیادی باشم باید کی و ببینم.الان نه راه پس دارم نه راه پیش،نه عرضه المپیاد خوندن دارم نه تحمل دارم برچسب کنکوری بزنن روم.

الان قشنگ دارم حرفای اون المپیادی نجوم و درک میکنم.و تازه دارم میفهمم این مسیر و.

چیزی که جالبه اینه،عین ی مازوخیست،پلن چیدم تا صبح بشینم آفلاین میرقادری ببینم و استوک حل کنم.

2 نظر1 پسند

درصدم ۳۰.۶ شد طبق کلید اولیه باشگاه.

نمیدونم،۹۹ درصد همون حرفای صبحمه،قبول نمیشم،اما کیامهر میگه منتظر بمونید.

چقدر عجیب بود.

گریه کردم.

سردرد دارم.

باید شیمی بخونم و ریاضی حل کنم،حوصله میخواد.

نمیدونم.

4 نظر1 پسند
قدرت گرفته از بلاگیکس ©
© هم آماده باش ، هم تیکه پارم.