باختم حتمی بود،ولی چون تو خواستی بلند شدم.

روزایی و یادم میاد که چشمام باز نمی شد،فقط ی صدا بود که مدام تکرار میکرد '۱،مکث،۲،مکث،۳..'

اون زمان نمیدیدم چی داره میشه،واسه چی دارم اینکارو میکنم‌

تابستون عجیبی بود‌

با همیشه فرق داشت‌

چهارشنبه که داشتم روش مطالعه م و برای بقیه میگفتم ، نسبتا عصبی بودم‌

 ولی بعد یادم اومد پسر، پشت این جمله که 'یکی از بهتریناست' چه صبح های مزخرفی بوده‌

هنوزم چیزی سر جاش نیست‌

هنوزم تو راه مدرسه خیره میشم به آسمون و نمیفهمم چمه‌

ولی چهارشنبه بهم ثابت کرد هنوز معتادم‌

معتاد یکِ رنک بودن‌

معتاد اون لحظه ای که فقط خودکار من جواب و مینویسه

معتاد کتاب خوندن،تنها بودن‌

باید ازت تشکر کنم‌

نمیدونی کجا وایساده بودم‌

فقط ۲ تا جمله گفتی ولی من تا تهش رفتم‌

تا ۱۰ سال دیگه‌

تا روزی که همه اینارو به خودت بگم‌

مدیونتم،جدی

میخوام ببینم اگه ی بارم که شده در جواب 'چیکار داری میکنی' جواب ندم 'نمیدونم' چی میشه‌..

0 نظر7 پسند
قدرت گرفته از بلاگیکس ©
© هم آماده باش ، هم تیکه پارم.