پرسید داری چیکار میکنی دقیقا؟ گفتم نمیدونم.گفت یا خدا،آخرین باری که اینو گفتی هممونو ب*ای سگ دادی.

نمیدونم چی شد.واقعا نمی دونم.تقصیر آبانه.تقصیر سرد شدن هواست.تقصیر تولد توعه.تقصیر مریضیمه.

خیلی عجیبه.زنده نیستم.همه چیز دو بُعدیه.تنهام.میخواستم ببینمت.نزاشتی.

قدیمیه.همه چیز تو مغزم قدیمیه.عادت به تغییر کردن ندارم.

راس ساعت ۷ کلاسمون شروع میشه.فیزیک.خازن.راس ساعت ۷.نمیدونم میتونم شباهت خازن و مغزم رو برای کسی توضیح بدم یا نه.اما خیلی شبیهن.فقط نمیدونم چرا مغز من با اینکه مدت هاست max شو رد کرده اما هنوز منفجر نشده.

حال بهم زنه.

میخوام آبان ۴۰۶ از حال بهم زدن دانشگاه بنویسم.

با این وضع؟

دقیقا.با همین وضع.

0 نظر0 پسند
قدرت گرفته از بلاگیکس ©
© هم آماده باش ، هم تیکه پارم.