فردا اول وقت!

!Interrupted
1403/4/16، 07:43
فردا اول وقت!

منتظرم تا کلاس افترافکت شروع شه.

استادش همون استاد فتوشاپ پارساله.خیلی ادم محترمیه و راحت هم نمره میده.یا لااقل اینجوری به نظر میاد.سیمیندخت!

جالبه ها ، پارسال این موقع کارنامه فنی حرفه ای اومد ، ۹۵ از ۱۰۰ شدم ، نفر ۲ کلاس. چقدر اون موقع ها بابتش خودم رو سرزنش می کردم. دیروز هم که فرم هدایت تحصیلی اومد امتیازم برای تجربی ۹۵ بود.احتمالش هست اولویتم الف باشه.

شاید سخت می گیرم ، شاید این تز "تلاش نکردن" واقعی نیست و صرفا انعکاس کوچکترین لحظاتیه که بیخیال بودم.

فردا بعد ۳ سال ، دوباره باشگاه موسوی.

 یادمه استاد موسوی تعجب کرده بود از قدم ، می گفت چند سالته؟

حالا چی ، کلی ادم بهتر ، سریعتر ، قوی تر ، قد بلند تر از من تو این رشته هست.

بودجه بندی ماز تا بیست و دوم میشه ، فعلا فقط شیمیشو تموم کردم.

استاده میخنده.

چی بخونم ، جوونیم رفته صدام رفته دیگه.

خدا بخواد مام درست شیم.

 

ادامه نوشته..
0 نظر4 پسند

این بحث و کش نده

!Interrupted
1403/4/15، 10:30
این بحث و کش نده

یک چیزی توی معده ام شکسته.خرد و خمیر شده.بالا و پایین می رود و جانم به لب می رسد‌.جان به لب رسیدن! درباره ی آرایه ها که از دبیر ادبیات می پرسیدیم ، می گفت بیخیال این ها ، سال های اینده می خوانید.

کاش می گفتم که سال های بعد تر مغز و جسم سالمی برایم باقی نمی ماند که بخواهم ادبیات به خورد مغزم بدهم.قبل تر ها هم مشکل معده داشتم ، اما این بار جنسش فرق می کند.نامرد لا مروت! اولین بار خودت گفتی نباید چیزی را که دهان تو به آن آلوده شده مزه کنم ، مریض می شوم ، چه شد که با بی رحمی تمام جان به لب رساندی و مرا اسیر این معرکه کردی؟

معده ام می سوزد ، سرفه می کنم.چقدر هوا گرم است و می فهمم که بی رحمی ات را از این خورشیدی که دست از سر ما بر نمی دارد یاد گرفته ای.

می خواهم درس بخوانم ، سرم گیج می رود.هر مرضی که در وجود نحس تو بود حالا میان سلول های این تن مفلوک من چرخ می خورد.شاید تلقین باشد ، شاید حقیقت.

تو تلقین بودی یا حقیقت؟

هیچ نمی فهمم.قلبم هم تیر می کشد.نه ، قلب مادر به خطا ، من یکشنبه مبارزه ای سخت در پیش دارم ، این کار را نکن ، مگر دشمنی داری؟

شکوریان هر چقدر هم از شیمی بگوید من نگاهش را نمی فهمم.انگار فقط میخواهد کتاب را بین دندان هایش بگذارد ، بجود ، تف کند بیرون و بگوید بفرمایید ، شیمی! ارزش این علم بیشتر از این حرف هاست ، چرا با کتاب درسی نا مفهوم این نظام آموزش و پرورش خرابش می کنی؟ فکر کن ، شیمی به این زیبایی ، که باید هنگام مطالعه همراه تک تک عنصر ها از پایین جدول پرواز کنی به سمت هیدروژن و برگردی تا اوگانسون ، اینطور بر سرمان خراب می شود و اینطور مظلومانه گوشه ای کز می کند!

حال من خوب نیست.پیش تر از این ها هم گفته بودم.کو گوش شنوا؟ حتما باید بمیری و جنازه ات باد کند بماند روی دست دریا که بفهمند عه ، یک زمانی آدمی بود که قلب مریضی داشت و سخت نفس می کشید و حالا دیگر همان قلب هم نمیتپد و آن ریه ها هوایی در خود ندارند!حتما باید بمیری که صدایت در گوششان یاد اوری شود ، که تک تک جملاتت در سرشان چرخ بخورد و تازه اگر مغز پوچشان توانایی تحلیل داشته باشد ، به شناخت اندکی از جنازه ات روی آب برسند!

من خلاصه می شوم در جملاتی که می گویم؟ یا چیز هایی که می نویسم و هیچکس نمی خواند و نمیخواهم که بخواند؟ خلاصه می شوم در همین سرفه های نصفه شب و قلب درد های سر صبح؟ در همین اشک های پی در پی که از چشمم بیرون نمی آیند تا غرور احمقانه ام را حفظ کنند؟

مگر یک آدم چقدر می تواند در خودش اشک بریزد.می شود یک کوزه ، پر از آب.انقدر که اب به ریه هایش برسد ، راه نفس را ببندد ، به سرفه بیوفتد ، آخر هم بگویند انقدر چشمش اشک را غورت داد که خفه شد و مُرد.

من برنامه ها داشتم آقایان! من برنامه ها داشتم.حالا؟ اسید معده ام با قلبم عشق بازی می کند و من بیشتر در این جسم تاریک فرو می روم.

 

0 نظر2 پسند

Covalent bond

!Interrupted
1403/4/14، 10:55

تو سال نهم معلم خیلی قاطع اومد گفت پیوند کوالانسی فقط مال نافلز هاست و فلز ها هم فقط ترکیب یونی میسازن.

بعد میای دهم میبینی نه خیر ، این وسط واسه هر قاعده ای ی استثنا وجود داره و فلزات هم پیوند کوالانسی دارن.

شیمی که همون شیمیه ، داستان درست میکنید واسمون چرا:)

0 نظر2 پسند
یا تو منگنه تغییر می کنی ، یا همیشه همینقد مسخره ست

مورد علاقه ترین تصویر زندگیم.

جاناتان مرغ دریایی از ی جایی به بعد علاوه بر تاثیرات انگیزشی که میتونست روی مخاطب بزاره ، تک تک چیز هایی که مردم با اسم اعتقاد اما در واقع خرافات درگیرش هستن رو جلوی چشم می آورد.مراسم یاد بود!

تاثیر گذار بود ، اما برای ادمی مثل من که ویدیو های ۱۵ ثانیه ای انگیزشی فقط برای همون ۱۵ ثانیه هایپش میکنن بدرد بخور نیست.من به فریاد بلندی نیاز دارم تا از خواب بیدار بشم ، نه صدای اواز ی گنجشک.

صبح که بیدار شدم و ساعت رو دیدم کسی توی سرم گفت " failed ".

هیچ ایده ای ندارم.دفتری برای نوشتن ایده هم ، ندارم.منم و شیمی خیلی سبز و ی مشت جوک شوهرعمه ای که نویسنده کتاب نوشته تا شیمی رو جالب جلوه بده‌.

شیمی جالبه ، نیازی به این مسخره بازی ها نیست که‌

تا آزمون کمربند قرمز چیزی نمونده.من نباید اینجا می بودم.داشتم پله ها رو با سرعت باورنکردنی جاناتان بالا می رفتم ، سرم به سنگ خورد و افتادم.

بخش احمقانه ی کارم اینجاست که فراموش کردم هیچ بنی بشری قادر نیست توی همه چیز اول باشه.اون هم توی سه مسیر کاملا متفاوت ، کنکور ، ورزش و گرافیک.

چقدر هم حرص نوشتن می خوردم!

به هر حال.U235،غنی کردن اورانیوم ، کاربرد ایزوتوپ ها ، صفحه ۷۵..

0 نظر0 پسند

دُگم نباش!

!Interrupted
1403/4/13، 07:18
دُگم نباش!

خواستم بزنم بیرون ورزش کنم دیدم عضلاتم قفل کرده.

بشینیم فیلم ببینیم تا ۸.بعد شیمی و شروع میکنم.

باید برم دفتر بخرم.هیچی ندارم جزوه بنویسم.

پیشاپیش بازگشتم و به باشگاه موسوی تبریک میگم ، باشد که رستگار شویم.

جوش خیلی خوبه ، وحشی:)

0 نظر0 پسند
شما نجنگیدین و بردین ، ما جنگیدیم و باختیم.

روز ، روزِ زردی بود.

همونقدر که ایدین می گفت "ادم چایی را می خورد که به شاشیدنش بی ارزد."

روز ، روزِ سختی بود و من پیش تر از این ها باید متوجه ش میشدم.

شیمی ، شیمی رو خوب میفهمم ، خوب.

تابستونه؟ ظاهرا!

0 نظر1 پسند
امروز از اون روز های چهل و سه غروبه ست.

تابستون همیشه همینجوری میگذره.اولش بُهته و سردرگمی ، بعد که به خودت میای تا همه چیز رو با نوک انگشت هات لمس کنی مثل دود توی هوا غیب میشه.

کلی فکر توی سرم هست.پوستم نسخ ضربه های موقع مبارزه ست ، لبم تشنه ی آب نباتِ توت فرنگی ، شاید هم کوکاکولا، گوش هام تو انتظار ی قطعه موسیقی خُنَک و چشم هام تو حسرت چند ساعت خواب راحت و بدون کابوس!

جدول مندلیوف و گاز زدم.اسکاندیوم ، وانادیوم ، تیتانیوم..اول منگنز بود یا کروم؟ کاکتوسم خشک شده.اشک تو چشمام هم.

کسی نمیگیره از این همه کمدی درس!

کتاب بخونید اقایان ، کتاب همه چیز رو روشن میکنه.

0 نظر1 پسند
فردا ، فردا همه ی این ها پایان خواهد یافت!

جاناتان مرغ دریایی ، دو کتاب از شاملو ، از ابتهاج و ی کتاب شیمی.نگاه می کردم به هر طرف ، کتاب ها رو سر جاشون مرتب می کردم و روشون دست می کشیدم.نشسته بودم کف زمین و کتاب صائب تبریزی تو دستام بود.هر چقدر دنبال فروغ می گشتم چیزی نمیدیدم.آخوندک!از سهراب گذشتم ، برای فهمیدن آب به شیمی احتیاج داشتم.

خواب میدیدم.خواب.باید به کاکتوس آب بدم.باید همه چی و سر جاش بزارم.تک تک الکترون های بیرون زده از وجودم رو.

اگر بحث دویدن بود ، اراده ای قوی تر از جاناتان داشتم.

0 نظر1 پسند
بیا بریم از این شهرِ پر از نفرین

همه چیز فشار اوره و هر لحظه منتظرم تا سقف اتاقم روی سرم اوار شه.سال بلوا می خونم و می لرزم. حالا این همه استراحت کردیم ، دو روز زودتر شروع شه که چیزی نمیشه.

از فردا میشینم کتابای مختلف و بررسی میکنم.واقعا خاکستری ام.بارونِ تابستون هم که ول نمیکنه.کل پاییز نبودی ، حالا خودتو نشون میدی؟

قلب دردی دارم که اگر کسی با خنجر قلبم رو می شکافت هم انقدر عاجزم نمی کرد.

حالا ۲ روز زودتر.هر روز بیشتر و بیشتر به اغما بریم برای کسب تجربه؟

نه.

همه ی عمر کتاب های جنایی و ابرقهرمانانه خوندی ، یک بار از خودت پرسیدی که شاید شخصیت بد داستان واقعا حق داشت؟

0 نظر1 پسند

ای عزیزِ رفته از دست

!Interrupted
1403/4/5، 14:51
ای عزیزِ رفته از دست

Stranger things می بینم و فکر میکنم "تاحالا کسی با نابودی عواطفش تلف شده؟"

قورباغه ت و غورت بده ، متاسفم ولی من انقدر تنبلم که حوصله خوندن چنین کتابایی رو ندارم.

فردا کلاس عکاسی دیجیتاله.خالی ام.

"سلام عزیزم ، من ادم خوبی نیستم".

باز هم دغدغه ی اعلام نتایج.روانم برای این جور مسابقه ها خسته تر از این حرف هاست.

Six  days of sistine هم ببینیم.تهش جیمی میره ، من میمونم و خون رو دستام.

0 نظر1 پسند
قدرت گرفته از بلاگیکس ©
© هم آماده باش ، هم تیکه پارم.