امشب بابا ی جمله ی جالبی بهم گفت.

'هر چقدر زودتر جلوی ضرر و بگیری به نفعته'.

تو پس زمینه ی ذهنم،دارم به خداحافظی با المپیاد فکر می کنم.

المپیاد واقعا کار هر کسی نیست.

۴ میلیونی که جون کندم پای پکیج شیمی دادم هم ، میگن فدای سرت.

نمیدونم.

فردا هم امتحان زیست و فارسی دارم و تقریبا چیزی بلد نیستم.امیدوارم ساعت ۲ بتونم بیدار شم بخونم.

0 نظر0 پسند

You're gone sucker

!Interrupted
1403/11/27، 16:44

سلام

ریاضی و فیزیک پاس شدم

معدلم شد ۱۷.۷۶

عربی ای که شب امتحان خواب موندم و در حالی که هیچی نخونده بودم رفتم سر امتحان ۱۵.۵ شدم ،شیمی که رشته المپیادمه ۱۴.

هم خوشحالم هم ناراحت

خداحافظ

2 نظر0 پسند

هر شب ساعت ۱۱.

!Interrupted
1403/11/26، 12:27

می خوام خودم رو به چالش بکشم.

توی سایت ۲۰تا۳۰ => https://20ta30.com/thirty-days-challenge/

این چالش ۳۰ روزه نویسندگی رو پیدا کردم.

اما قرار نیست فقط توی این وبلاگ شروعش کنم و ۳۰ روز مداوم بنویسم تا به نوشتن روزانه عادت کرده باشم.

قراره توی این وبلاگ ، وبلاگ المپیاد بلاگفام ، وبلاگی که توش دانشجو ام ، و اکانت ویرگولم ادامه ش بدم.

این وبلاگ ، خودم هستم، وقایع و افکار خودم رو مینویسم ، وبلاگ المپیاد بلاگفا یک دختر ۱۷ ساله ام که امسال اخرین فرصت المپیاد دادنش بود، و اون وبلاگی که توش دانشجو ام ، باید قصه ی زندگی اون پسر رو جلو ببرم، و تو اکانت ویرگول،از دید یک زن مسن به قضایا نگاه کنم.

میدونم که نامردیه و احمق فرض کردن مخاطب کار درستی نیست.

اما اینطوری میتونم از جهات مختلفی به نوشتن نگاه کنم.به قصه های مختلف،و طبیعتا باید توی هر وبلاگ قلم متفاوتی داشته باشم.

از همین امروز شروع میکنم.امیدوارم مشکلی پیش نیاد.(همین چند دقیقه پیش یکی از وبلاگام و پس گرفتم و خوشحالم).

پ.ن: خواهشا فکر نکنید دیوانه ام.فقط نوشتن رو دوست دارم.

پ.ن۲: قطعا دیوانه ام.

2 نظر0 پسند

Do it

!Interrupted
1403/11/25، 13:46

ولنتاینه و من نشستم با هیدروکربن ها عشق بازی میکنم.

Be و Al هم بعد مشقت های فراوان با خوندن خطبه ی داتیو به هم رسوندم.

چقدر من با نمکم.

2 نظر0 پسند

?Who is she

!Interrupted
1403/11/25، 04:44

‌امشب رو بیدار موندم به یاد تابستون ۱۴۰۲.

باشد که رستگار شویم.

*از چند روز بعد مینویسم،بانی رو سر هیچی کشتن و الان این پست نه تنها واسم جنبه انگیزشی نداره بلکه بهم یاد اوری میکنه که تهش قرار نیست هیچ گوهی بشم=)*

2 نظر2 پسند

تیتروار

!Interrupted
1403/11/20، 18:59
  1. ۳۰۰ تومن کم دارم و موعد قسطم هم اخر بهمنه، همین هفته دیگه.
  2. سردرد دارم.
  3. ارشد پیاممو سین کرده و جواب نمیده،و خب اگر قرار بود فردا برای وزن کشی فدراسیون باشم،تاحالا بهم گفته بودن.
  4. سرفه میکنم.و مینویسم.
  5. فردا تعطیل نیست.از این بابت عصبی ام.
  6. هر کسی ی اعتیادی داره،اما من یادم نمیاد اعتیادم دقیقا چی بود،فقط یادمه سعی کردم جایگزینش کنم،و هی اینکارو تکرار کردم و حالا به همه چیز معتادم.به تموم کردن یک فصل پیکی بلایندرز تو یک روز.به حملات عصبی ای که دارم.به پیچوندن کلاس های ماز.به المپیاد نخوندن،یا بیش از حد خوندن.در نهایت،به هیچکاری نکردن.
  7. گفتم که سردرد دارم،خیلی جدیه.
  8. حالم از دختر ها به هم میخوره.
  9. همه ی آهنگ هام رو حذف کردم.الان فقط ویس panda واسم مونده،از شعری که واسم گفته بود،ی فایل مدیتیشن،کوچ بنفشه ها از فرهاد و ی مشت اهنگ خزوخیل کرمانشاهی.
  10. چشمام میسوزه.
  11. کاش هیچوقت با توسعه فردی اشنا نمیشدم.اینطوری شده که هر بار سقوط میکنم،۱۰ ها برابر دفعه ی قبل سخت تر بلند میشم.صرفا چون نسخه ی ایده الی که از خودم دارم هر بار دست نیافتنی تر میشه و من عاجز تر.
  12. کاش تابستون شیمی عمومی و تموم میکردم که اینطور وبال گردنم نشه.
  13. تابستون،تابستون دقیقا چه غلطی کردم؟ ۴ فصل stranger things دیدم.درسته.
  14. دیگه نمیتونم ادامه بدم.اصلا اغراق نمیکنم.نمیتونم.به ی سکوی پرش نیاز دارم،تا سقوط کن..نه منظورم اینه که ی شروع جدید داشته باشم.
  15. مغزم مریضه،حالم مثل اکبر اکسیر.
  16. دلم به حال ادم هایی که تا به حال از اکبر اکسیر شعری به گوششون نخورده میسوزه.
  17. وقتی بمیرم مریض خواهم شد.
  18. راستی ، کی بشه خانم به ما پا بده؟
  19. امروز رفتم تمرین،طناب زدم،دویدم،تمرین سرعتی داشتم اما انگیزه و نظمی نبود چون میدونستم مسابقه ای در کار نیست.
  20. امیدوارم فردا رو نبینم.خیلی کلیشه ای بنظر میاد این جمله،شخصا اگه ببینم کس دیگه ای داره میگه ش و چسناله میکنه یکی میزنم تو تخ..ببخشید،تو صورتش و میگم احمقی؟ اما چی بگم،احمقم.جای بحث نیست.
  21. این احوالات نا ارومم به خاطر کارنامه ی فرداست،قراره ۲ تا تک داشته باشم ، تو ۳ ، ۴ تا از درس ها نمرات پایین تر از حد انتظار(عربی.) و نمیدونم چطور از اخرین شبی که قراره با درصد شرم کمتری زندگی کنم لذت ببرم.
  22. شرم،کاش میتونستم توضیحش بدم.فقط همین که از ۱۲ سالگی گریبانم شده.بابت هر لقمه ای که توی این خونه میخورم.
  23. سردرد دارم.وحشتناکه.نور اذیتم میکنه.یاد اون لحظه ای میوفتم که مشاور مدرسه درباره حملاتم ازم پرسید و گفتم دریچه میترالم مشکل داره و بعد مکالمه درحالی پیش رفت که داشتم توضیح میدادم چه موقعیتی مسبت به دهلیز و بطن داره و نقشش تو گردش خون چیه.چه احمقی هستی.
  24. وبلاگای قبلیم و میخونم و حالم بدتر میشه،ی اعتیاد دیگه.
  25. الانه که کلاس خیراندیش شروع بشه.منم میشینم قسمت ۴ فصل۲ پیکی بلایندرز و میبینم،به این میگن وقت شناسی.
9 نظر1 پسند

کی بشه.

!Interrupted
1403/11/20، 11:13

مسابقه به احتمال ۹۹ درصد کنسله

هر وقت خواستم چیزی کنسل شه میام اینجا مینویسمش.

0 نظر0 پسند

این لیست و تا اخر شب تیک میزنم :

  1. ۴۰ دقیقه دویدن(با لثه و هوگو)+(۱۰ دقیقه با تمام وسایل)
  2. ۱۰۰۰تا طناب
  3. ۳ ست تمرین تاباتا
  4. تمرین اینتروال چربی سوزی
  5. تمرین اینتروال عضلات
  6. ۵۰ تا دوقلو
  7. ۵ دقیقه سرخپوستی
  8. ۱۲ لیوان آب
  9. درست کردن ساقبند
  10. چک کردن وسایل
0 نظر0 پسند

کی بشه خانم به ما پا بده.

!Interrupted
1403/11/19، 23:33

خدا میشنوه چی میگم.

اگر این جمله رو به خودِ ۲ سال پیشم میگفتم پوزخند میزد و میگفت مزخرف نگو،ولی امروز بیشتر از همیشه باورش کردم.

فدراسیون تصمیم گرفته مسابقه مون که تو دی کنسل کرد و ۲۲ بهمن برگزار کنه.

و من اون زمان،چقدر به خدا التماس کردم که اگر فرصتی برای تمرین بیشتر داشتم،قطعا بهترین تلاشم رو می کردم.رفتیم دکتر.مهرش رو زد پای فرم فدراسیون.داشتم التماس می کردم،جمع شده بودم.

فرداش ارشد گفت نوجوانان کنسل شده.گفتم ایول.میچسبم به تمرین.

یک هفته بعد،خوردم به یکی از وحشتناک ترین mental break down هایی که تاحالا دچارش شدم. حدود یک ماه طول کشید،تازه دارم علائم حیاتی نشون میدم و سعی میکنم ازش بیرون بیام.

تمرین؟عزیزم.شوخی نکن.

خلاصه که ۲ روز دیگه مسابقه ست و من نه تنها طی این مدت تمرین نداشتم ،۱ کیلو هم وزن اضافه کردم.و نمیدونم روز وزن کشی رو قراره چجوری بگذرونم.

خدایا ، من تازه فهمیدم فرصت کافی نیست.بهم توانایی اینو بده که ازش به نحو احسنت استفاده کنم.

*پتانسیل اینو دارم با رامین تجنگی تا صبح بدو ام.

0 نظر0 پسند

سکوی 9 و ¾

!Interrupted
1403/11/15، 17:18

بعد سالها نشستم سر کلاس شیمی هادیان فرد و دارم با پوست و استخونم درک میکنم که کنکور،چقدر راحت تره.

شاید این همون ذهنیتی بود که میگفتن این مسیر برات ایجاد میکنه.ولی لعنت بهش،هرچی،کنکور واقعا راحت تره.

زنده دل گفته بود باید شیمی عمومی و تو ۶۰ روز تموم کنید.و کنکور ۳ سال وقت داره.کی برنده ست؟ کنکوری.

0 نظر1 پسند
قدرت گرفته از بلاگیکس ©
© هم آماده باش ، هم تیکه پارم.