هم آماده باش ، هم تیکه پارم.

هم آماده باش ، هم تیکه پارم.

خدا ام بزنم زمین سر پام سریع!

پنجه صبحه بیدار

های رو بلو دریم

کاش تو اینجا بودی

نه رو گوشیم

بلو دریم

....‌‌

You'll be the sadest part of me

That part of me never be mine

....

منی که کل شب و بیدار بودم: خب صبح شده پاشیم ورزش کنیم! هیچ ایده ای ندارم قراره چه اتفاقی بیوفته. ولی اگه برم فنی حرفه ای همه چی خیلی بهتر میشه و روز بهتری خواهد بود ، نه از لحاظ تقلب و اینا بخاطر طبیعت اونجا و کلا فضای کارگاه

....

Some body told me

That you had a boyfriend

Who looks like a girlfriend

That i had in february of last year

....

!I'm breaking my back just to know your name

....

من اصلا ادم خسودی نیستم ، ولی به این مرد واقعا حسادت میکنم که دوبار بیرون ایران و دیده و امیدوارم تو مسابقات ۲۰۲۴ من برم اون انتخاب نشهههههه.

...‌‌.

دارم رد میدم و ۴ ساعت و ۵۰ دقیقه مونده!

من همون قماربازم که مهم نی باختنم

ساعت سه صبحه و من فقط دارم با دیدن ولاگای ملت از مسابقه و شب امتحانشون خودمو سرگرم میکنم ، ۷ ساعت مونده فقطططط.

تو تراس گرفتم خوابیدم و هوا وحشتناک سرده.دارم رد میدم یکی نجاتُم بدههههه

فردا برم فنی حرفه ای؟ نرم؟ لعنتی.نمیدونم. اگه نرم و بعد بتونم برسم کشوری میگن ایول تنهایی تونست برم مربی اونجا باشه خودم عذاب وجدان میگیرم که انجامش ندادم.ولی اصل کار کشوریه.اره.هام.اثرات بی خوابی.

دارم غرغر میکنم؟ از دلتنگیه.

اون همیشه از بسکتبال حرف میزنه. معلومه که عاشقشه ، عاشق دویدن ، عاشق سنتر بودن ، عاشق سالن و توپش.یادمه می گفت مهم نیست که دیگه نمیتونی ورزش کنی. توی چیز دیگه ای خوبی.

امروز صبح مسئول مسابقات زنگ زد و گفت فردا ازمونه ، بهم پیام بده تا ی شرح فنی برات بفرستم. پارسال این خانم اصلا براش مهم نبود.برای من هم مهم نبود.

گرافیک از ی جایی به بعد شد بخشی از زندگیم که نمی شد جداش کنم. اما علاقه؟ نمیتونم مثل وقتی که به کیسه بوکس ضربه میزدم تو وجودم حسش کنم. انگار صرفا ی پله ست. انگار نتیجه انتظارات خانواده ست ، قصه ی بیشعوری و گوسفند هایی که به دنبال هم راه میوفتن و نمیدونن مقصدشون دره ست. 

عمیقا بهت حسادت میکنم بچه. امیدوارم موفق بمونی ، امسال طلارو بگیری و من هم.

نمیبینی دوست دارم کوری حتما.

به نظر میرسید همه چیز به فنا رفته. اغلب وقتی از این جمله استفاده می کرد که آشفته ، غرق در احساسات بیهوده و درگیر شب بیداری های بیمار گونه اش بود.فکر می کرد شرایطی مستثنی شبیه بلایی آسمانی روی زندگی اش سایه انداخته ، فکر می کرد و فکر می کرد و در یاوه گویی های شبانه اش می گفت : کاش تبعید میشدم و این قدرت ماورایی فکر کردن را از من و مغز فلک زده ام می گرفتند.
 


سرش خلوت شده ، تند تند پست میزاره.نمیدونم ریاضی برداشته یا تجربی. نمیدونم الان حالش چطوره. دوستاش هواشو دارن؟ هنوز به همون قشنگی میخنده؟ هنوز با مشکات بحث میکنه و هستی رو تو بغلش میگیره؟ نمیدونم، از اولش هم چیزی نمیدونستم. وقتی بدون اینکه خودم بفهمم تمام مدت بهش خیره می شدم ، فقط به این فکر میکردم که آدم زیباییه. تو ذهنم صداش می کردم خوشگله ، بعد اون خودش رو معرفی کرد و در حالی که میخندید گفت من و انتخاب کنید. تک تک جزییاتش و یادمه ، وقتی نتایج اعلام شد گفت حوصله ندارم. انتظاری هم نداشت. سرش پایین بود ، کنار اون هرزه ی مو صورتی نشسته بود و من اون لحظه رو به یاد اوردم. نمیدونم. این حس..اسمش دلتنگی نیست. دویت داشتن هم نیست که اگر بود اینطور خودش رو نشون نمیداد. قلب نا آرومم هم به خاطر اون اینطور نشده. ولی..اون زیبا تر از ی اشتباه بود..نمیدونم=)

ی روز میرسیم

پوست مدیر سایت رو کندم ،

-۲۱ تیر ماه ساعت ۱۰ صبح آزمون انتخابیه.

باورم نمیشه:)))این همه وقت شبا با فکر مسابقه خوابیدن ، به فنا دادن مهره های گردنم ، ۵ ، ۶ ساعت خوابیدن ، روزش داره میرسه! 

احتمالا ۳ یا ۴ روز بعد از ازمون نتایج اعلام بشه. و بعد؟ دوستام به زندگیم برمیگردن. بدون عذاب وجدان فیلم میبینم.محدثه با ویساش شادروانم میکنه ، و مهم تر از همه همه ی اون فشارای وحشتناک تموم میشه. قشنگ حس کسی و دارم که نزدیک کنکوره.

=)

.We'll gonna change