هم آماده باش ، هم تیکه پارم.

هم آماده باش ، هم تیکه پارم.

خدا ام بزنم زمین سر پام سریع!

ولی من الان دیگه دلم تنگ شده برات.

حالم بهتره. رفتیم کنسرت،اجراها به قدری بی مزه بود که فقط دلت میخواست فرار کنی. ی دختر اونجا ایستاده بود. ی دسته گل دستش بود، گل های صورتی با جلد سبز.به رنگ موهاش،سبز آروم بود و با لبخند به صحنه نگاه می کرد. دلم میخواست تا ابد بهش خیره میشدم. شبیه دخترکم بود..

حالا که دوروز گذشته عصبانی نیستم.نتیجه اونقدرام مهم نیست. در هر صورت قراره تو این رشته ادامه بدم.

سریال my name و شروع کردم.گادههه.

میخوام اون طرحی که از داستان بچه ها کشیدم و خیلی جدی بشینم پوستر ازش بکشم:)من ی عمر با اینا زندگی کردم ، مطمئنم ی روز کتابشونو می نویسم.(هیچکس درباره دوستای خیالیش اینطوری صحبت نمیکنه.)

باید برم ی سری عکس پرینت بگیرم.عکسای قبلی رو انداختم دور.

میزنیم سلامتی تو.

مدالای تو اتاقشو که دیدم بغض کردم.

من قربانی دوران شدم،با این تفاوت که جرعت نداشتم ادامه بدم.

حاضرم همه چیزمو بدم تا دوباره اون حسارو تجربه کنم.

راه رفتن روی تاتامی، استرس مبارزه،ضربان قلب روی ۱۰۰۰،داد زدن استاد و میله ای که دستش بود،تنبیه های سخت و سرعتی هایی که باعث میشد نتونیم نفس بکشیم.

نمیدونم،فقط گریه دارم=)

دستای تو گرمه، منم سردمه.

میزبان امسال استان گلستانه.امیدوارم چرت باشه ، دانشگاه ازاد تهران به اندازه کافی دور هست.از استرس نمیدونم چیکار کنم.

 هوا سرده.دارم چاق میشم. دارم از بین میرم. تنها چیزی که تو این مدت گیرم اومد همین استرس بود.نمیدونم. تو همه چی باختم.کمپلکس دست نخورده مونده. ویدیو های دوره حتی باز هم نشدن. خیلی وقته ورزش نمیکنم. بعد زنده ی خودم رو مخفی کردم. تمام شب بیدارم ، شبیه مرده ها شدم.در واقع تو مرحله ای از زندگیمم که نمیدونم دقیقا چه غلطی دارم میکنم.خدایا:))))

چرا دیگه نمیخندم؟

حس کنکوری بودن دارم. انگار سازمان سنجش داره اذیت میکنه و جوابا نمیاد و من از استرس تحلیل میرم.

اون نقاشی رو کامل کردم ، بیشتر مغزم در اختیار انگزایتی بود. نگار می گفت تو؟ استرس؟ نمیدونم.

چک کردن وبلاگ اون بچه حالمو بدتر کرده. فکر کردن به نصب دوباره سوشال مدیا باعث میشه بترسم.

قرار بود پیشرفت کنم ،

چیزی جز خاکستر اینجا نمیبینم.

ولی من تنها شرکت کننده از البرزم. به نظر میرسه اونقدرام نباید نگران بود.البته، تو باید میرفتی مرکز. 

شیطان میگفت. انسان نمیتونه از حلقه اعمالش فرار کنه. مقدر شده؟ بی فایده به نظر میرسه.

هیچ فایده ای نداشته و من فقط دوستامو طرد کردم =)

 

پنیک کرده بعد مرحله انتخابی

من رو ۲۹ تا گزینه حساب کرده بودم اونوقت نشستم میبینم ۳۴ - ۳۵ تا سوال هست و چند ثانیه بیشتر ندارم! اگر اولش میزدن ۴۰ تا سوال من میرفتم مرکز به سوالا جواب بدم نه مثل الان!

نمیدونم نتیجه چی بشه ، خیلی ریلکس داشتم جوابارو چک میکردم مراحل بعدی و دیر دیدم. ولی اون ۳۰ تایی که روشون کار کردم اوکی بود حداقل ۲۸ تاش درسته. از ۱۰۰ امتیاز ۷۰ و میگیرم نه؟

تو شوکم.

:)

.We'll gonna change