هم آماده باش ، هم تیکه پارم.

هم آماده باش ، هم تیکه پارم.

خدا ام بزنم زمین سر پام سریع!

فکت؟شاید.

چند حقیقت فان و کوتاه از تایپ INTP

∽ ساکت و کمی وحشی.
∽ میتونه چنان قیافه‌ی عوضی‌ای به خودش بگیره که به گریه بندازتت.
∽ احتمالاً فکر میکنه تو یه احمقی.
∽ موقع مستی ایده‌های فرازمینی داره.
∽ احتمالاً پرستیدنی‌ترین لبخند رو روی کل زمین داره.
∽ بیشتر اوقات فقط ابرو بالا میندازه و پلک میزنه.
∽ به شدت باهوشه اما خودش متوجه هوش بالاش نیست.
∽ از بوسه و بغل متنفره اما اگه یه INFP کیوت باشی میتونی ازش بدزدی.
∽ برای درس خوندن زیادی خسته‌ست اما خودش میدونه انقدری باهوشه که بتونه نمره‌ی کامل بگیره.
∽ باهاتون گرم می‌گیره؛ بهش زمان بدید.
∽ متوجه نمیشه چرا گاهی دوستانش ناراحت هستن؛ اما تمام تلاشش رو برای کمک به دوستانش می‌کنه.
∽ میگه MBTI چرته.
∽ عاشق توجه‌ـه؛ اما نه وقتی غرق در استرس شده.
∽ یک رهبر عالی که میخواد برنده بشه؛ خیلی رقابتی.
∽ زیاد حرف میزنه و ممکنه کاملا تصادفی یک چیز دردناک به زبان بیاره؛ اما وقتی متوجه‌اش بشه، جوری عذرخواهی میکنه که انگار فردایی نیست.
∽ هنرمند؛ ولی چندان نسبت بهش راغب نیست. اما اگر باشه، نسبت به کارهاش احساس غرور و افتخار داره و عاشق به اشتراک گذاری هنرش با دوستانش‌ـه.
∽ به طور مداوم هی دیرش میشه.
∽ کاملا قادره توی جامعه حاضر بشه و فعالیت کنه.
∽ منتظر میمونه تا اوضاع خراب شه و بعد درستش میکنه.
∽ تنبلی رو اولین مقصر کم‌تحرکی میدونه.
―――——
 

∽ به نوعی آهنربای INTJ(رفیق intj دارم ، هاها)
∽ برای سرگرمی پست‌های شبکه‌های اجتماعی رو دوباره بررسی میکنه.
∽ بازی‌های ویدیوئی رو به مهمونی رفتن و یا گردش‌های دسته جمعی ترجیح میده.
∽ کاملا صادقانه و رک حرفش رو میزنه حتی اگه کمی ناجور باشه.(بعدش اورتینک میکنم و پشیمون میشم و خودمو متقاعد می کنم که کار غلطی نکردم. بعد خیلی خرسند به خودم افتخار می کنم.)
∽ طرفدار مُده.(میتونم بگم اینجا شبیه intj ام و اهمیتی به مد نمیدم.)
∽ از مدرسه رفتن خوشش نمیاد و نمیتونه مدت زیادی پای درس بشینه؛ اما به طرز عجیبی باهوشه و با یک بار خوندن میتونه نمره بالایی توی امتحانات بگیره.
∽ توی ذهنش با خودش حرف میزنه.
∽ حدود 30 تا برنامه روزانه دانلود میکنه و بعد به خاطر حوصله سر بودنشون پاکشون میکنه.
∽ شخصیتش مثل کاراکتر کاکاشی در انیمه ناروتو هست.(شاید.نه دقیقا.ولی اره.نه.)
∽ یه دوست ENFP داره.
∽ با کمال میل گند میزنه تو زندگیش.(از همشون حق تر.)
∽ خوشحال میشه اگه کسی شخصیتش رو به یه آهنگ تشبیه کنه. 
∽ در تخیلاتش زندگی میکنه. 
∽ مسئولیت پذیر نیست.
∽ هیچی نمیگه ولی وقتی شروع به صحبت کنه خیلی پر حرفه.
∽ توی بیو تلگرامش زده انلاین ولی در واقع خوابه.
∽ تمرکز توی کلاس‌های صبحگاهی براش سخته.
∽ احتمالا به ستاره‌شناس شدن فکر میکنه و رویای برنده شدن جایزه نوبل فیزیک رو تو خواب میبینه.
∽ تو یه گروه با نظر اکثریت مخالفت میکنه‌.
∽ میگه سیاه رنگ مورد علاقشه.
∽ توی دونستن چیزهای عجیب غریب یه نابغه‌ست، ولی توی کار‌های روزمره زندگی گیج میشه.
∽ خوب میدونه چجوری دیگران رو سورپرایز کنه.
∽طرز تفکر خاصی داره که دوست نداشتنش رو خیلی سخت‌تر می‌کنه.
∽از زیاد بودنِ هرچیز بدش میاد بنابراین پیام‌هاش هیچوقت طولانی نمیشه.
∽ از کلمات اضافه یا اموجی‌های غیرضروری خوشش نمیاد، ولی ممکنه گاهی از دومی همینجوری الکی استفاده کنه.

Freak

اره دلا، 

من ادمهایی رو دوست دارم که نباید داشته باشم.

رنگ مورد علاقتو به سخره می گیرم چون خودم هیچ رنگی ندارم.

من کت رسمی و با شلوار بگ ست می کنم ، نمیتونی ازم ایراد بگیری.

از موهای بلندت نفرت دارم.

قدم هام و کج برمیدارم.

ارتباط چشمی برقرار نمی کنم.

شاید درست بگی دلا، 

من ی اشتباهم.

 

این داستان : تشنه لب.

چند وقت پیش ی ادم توی محله ای که قبلا زندگی میکردیم به ضرب گلوله کشته شد. این اقا آشپزخونه دار بود و نوچه هاشم توزیع کننده مواد. چند سالی بود که البته میگفتن توبه کرده و داره سالم زندگی می کنه. هیئت دار بزرگترین هیئت اون منطقه بود و همه رو اسمش قسم می خوردن. خلاصه ، امسال دومین سالی بود که این اقا توی هیئت خودش حضور نداشت و زیر ی خروار خاک خوابیده بود. پارت جالب قضیه اینه که ی زمانی هزینه هیئت از پول همین آشپزخونه ش درمیومده. اون موقع من بچه بودم ، می گفتن این اقا برا همه ی بچه های هیئت کتونی اورجینال می خره و تو این ۱۰ شب خرجشونو می ده. هر سال هم دور میدون محله گوسفند قربونی می کرد و نگم دیگه ، از خوبا بود.

امشب رفیقاش زنجیر می زدن ، مداح می خوند و می گفت : کاش پسر دریا نبودی! تو حسین حسین و یادمون دادی! علمدارمون تو بودی! مثل حسین تشنه لب رفتی! و از این خزعبلات. چرا میگم خزعبل؟ چون رفیقاش همچنان تو کار خلافن. چون همین دیشب دعواشون شد و قمه کشیدن برا هم. چون با چشمای خودم دیدم که یکی از ادمای تو هیئت مواد گذاشت کف دست دوتا جوون.و همین ادما از حسین میگن! همینا زنجیر میزنن به یاد حسین و چند ساعت بعد مست عربده می کشن! حالا من امام حسین و باور کنم یا نوکراشو؟ این همه تناقض باعث میشه نتونم به هیچی اعتماد کنم.

 

منعکس شد.

تمام مدت فکرم مشغولش بود.اون بچه، فقط ۸ سالشه.

-ولی اگر کارایی که بقیه انجام میدن ، فقط از نظر ما کار بدی باشه چی؟

بد بودن، حدودی براش وجود نداره وقتی همه چیز نسبیه. تو موهاتو بلند می کنی چون از وقتی به این دنیا اومدی مردم اینشکلی بودن، تو با دست راستت قاشق رو نگه میداری چون این ی قانون از پیش تعیین شده ست ، تو فکر می کنی رنگ صورتی دخترونه ست چون توسط ادمهای اطرافت بهت تحمیل شده. 

اما همه اینها، همه ی عکس هایی که به من نسبت داده می شد و حرف هایی که بهم میزدید. 

من آدم بدی بودم؟

اونا ازم متنفرن، ممکنه ادمی به نظر برسم که اهمیت نمیده. شاید درست باشه. چیزی که اهمیت داره نظر تو درباره من نیست ، نظر خودم درباره خودمه.تو میتونی تمام مدت رو به روم وایسی و با مشت هات صورتم و داغون کنی. من به این فکر می کنم که لایق مشت های تو بودم؟ و در نهایت با نتیجه گیری به سمت اینکه مقصر من بودم یا تو ، تصمیم می گیرم.

همه چیز درباره منه،

این افکار تا زمان مرگ از بین نمیرن.

مرگ،

تاریک ترین کلمه ایه که میتونه وجود داشته باشه.

عددش ۱۹ عه،

خاکستری و قدرتمند.

عطرش شبیه عطریه که اون میزد.

باید بگذریم،

زنده بودن یعنی گذشتن.

پر از حسادتم من.

چیزی نیست، فقط تابستونه. دوست دارم دیگه حرفاتو نشنوم. دوست دارم از زندگیم پاکت کنم و فقط وقت بگذرونم. دوست دارم تا صبح بیدار بمونم ، خودم و با نسکافه خفه کنم، call me by your name و برای بار ده هزارم ریواچ کنم و هرچند ساعت که بخوام بخوابم.

اما اتفاقی که داره میوفته اینه،

خبری از تابستون نیست ، چون خیلی وقته که یادم رفته شربت زعفرون چه مزه ای داشت. هر روز قبل از طلوع بیدار میشم ، دوره میبینم، تمرین میکنم ، می نویسم ، کتاب می خونم ، درس های سال آینده رو پیشخوانی می کنم، تست میزنم ، خبری از تیموتی نیست و مستند های مختلف جای اون سریال هارو گرفتن. 

نمیدونم، 

شاید به عنوان ی شکست خورده باید مدت بیشتری رو تو خلسه سر می کردم ،

ولی بهم برخورد.حرفاشون باعث میشه دیوونه شم. چهره ی اون عوضی جلوی چشمم باعث میشه سریع تر باشم. و سکوت ، سکوت اطرافیانم از کنایه هاشون بدتره. 

نمیدونم،

فقط باید بگذره.

.We'll gonna change