میزنیم سلامتی تو.

مدالای تو اتاقشو که دیدم بغض کردم.

من قربانی دوران شدم،با این تفاوت که جرعت نداشتم ادامه بدم.

حاضرم همه چیزمو بدم تا دوباره اون حسارو تجربه کنم.

راه رفتن روی تاتامی، استرس مبارزه،ضربان قلب روی ۱۰۰۰،داد زدن استاد و میله ای که دستش بود،تنبیه های سخت و سرعتی هایی که باعث میشد نتونیم نفس بکشیم.

نمیدونم،فقط گریه دارم=)