روز اول-illegal activities

روز اول تغییر محیط بود.شاید اگر برای کسی توضیحش بدم ، درک و تصور درستی از این اتفاق نداشته باشه.اما بعد از مدت ها کابوسِ the green eyes guy ، محیط تغییر کرد و امیدوارم تاثیر گذاریش به قدری باشه که دیگه کابوسی سراغم نیاد.
دوران بدی بود،خیلی بد، و صادقانه،از سرچ کردن تصاویر وحشت انگیز مار های افعی و بیمارستان های متروکه، و پرامپت های طولانی نوشتن برای krea تا بتونم دقیقا چیزی که توی رگ هام حس میکنم و ببینم ، خسته و فرسوده شده بودم.
امروز وقتی بحث این چشم های منزجر کننده پیش اومد،نه چیزی توی رگ هام قلقلکم داد و نه دچار اون حملات بی دلیل شدم.در واقع به طرز ترسناکی،تمام این مدت حتی یک بار هم بهش فکر نکرده بودم.انگار به کل از یادم رفته بود و حالا انقدر ازم دوره که دیگه نمیتونم بهش چنگ بزنم.
این،اولین بخش مثبت امروز بود.
بعدی،دوباره تمرین و شروع کردم،دویدم و شدو زدم.به همون اندازه که فوت ورکم خوبه توی آپرکات و سرعتی ها افتضاحم.اما نه این مسئله باعث دلسردیم شد و نه زخم های روی دستم بعد از اینکه دستکش و در اوردم.چون در نهایت،ضربان قلبم داشت سرم فریاد می کشید و مدت زیادی بود که از چنین فریاد هایی لذت نبرده بودم.
بعدی،چند صفحه از فیزیک رو روخونی کردم و ی خلاصه از فرمول هایی که کمتر باهاشون تمرین حل کرده م و تو ی برگه نوشتم.تنها فعالیت درسی امروز بود،اما لااقل ۰ نبود.
بعدی،بالاخره ترس رو کنار گذاشتم و با کیامهر حرف زدیم و برنامم و داره می نویسه.ارتباط زیادی با تغییر محیط داشت و شاید اگر دیشب اتفاق می افتاد،امروزم رو از دست نمی دادم.
امروز، ۱ از ۱۰ بود.
فردا فیزیک رو تموم می کنم.









