دیره ولی..in the end

بهم میگن تو ام آدمی نیاز داری با بقیه حرف بزنی،اینجوری از بین میری، میگن کجایی نمیبینیمت؟خبری ازت نیست؟
تو اسمشو بزار منزوی شدن، ولی من دیگه بسمه،
تو این ۲ ، ۳ سال هر گوهی میخواستم خورده م،ولگردیام و کردم پی دختر بازی و بی هدف چرخیدن بوده م،با هر آدم عوضی ای دست دادم به هر کثافتی جلوم بوده لب زدم،
هر بار دست و پا زدم خودمو بکشم بیرون از اون لجن نشده،دختره خرخرمو چسبیده بود و داشت جونمو میگرفت،رفیقام یکی از یکی پفیوز تر،
حالا که بالاخره تونستم بیام بیرون نمیزارم این آرامش دوباره از دستم بره،نمیزارم با ی پیام با خوندن ی متن دو خطی با ی ویس ۱۰ ثانیه ای کل تلاشام دود شه بره هوا،
این وضعیتی که الان توشمم جالب نیست،هیچکی دورم نیست چند ماهه با کسی حرف نمیزنم،ولی سگش شرف داره به کثافت کاریای گذشته م ، هر چقدر که لازم باشه تو این حباب میمونم و بیرون نمیام،تا تهش ی روز بتونم سرمو بالا بگیرم،ی روز که دوباره چشمم به چشمتون افتاد روشو داشته باشم نگاهتون کنم،
گفتی ۱۰ سال دیگه،
میخوام ۱۰ سال دیگه که گوشیت زنگ خورد و گفتی "شما؟" روشو داشته باشم بگم کی ام،
اشتباه می کنی،تمام این مدت از هیچی دست نکشیده بودم،از این به بعدم قرار نیست بیخیالش شم،
هر چی که دارمو میزارم که تهش،۱۰ سال دیگه،جایی باشم که باید،حتی اگه دیگه تو این شهر نباشم..