چالش نویسندگی|روز دوم،ای عزیزِ رفته از دست.

-خیلی سخت نیست قطعات موسیقی را با آدم ها و لحظات مختلفی در زندگی تان ارتباط بدهید. فکر کنید ۵ ترانه برای ۵ نفر است.هر کدام شما را به یکی متصل می کند،خوب یا بد.بنویسید.

به قطعه های موسیقی ارادت به خصوصی دارم.چیزی شبیه ارادت خالصانه ی ریاضی دانان به بطلمیوس.یا احساس هنر پیشه های ایرانی به بهروز وثوقی. 

قبل تر ها که با آدم هایی سر و کار داشتم،کارم شده بود فرستادن هر آهنگی که به چشمم می خورد ، از پلی لیست در هم و شلوغم.

هر آهنگ،یک آدم،یک خاطره،یک تصویر،یک رنگ.

برای این به ظاهر آدم ها توضیح می دادم ، که این موسیقی روی پرده ی ذهنم،به رنگ ارغوانی در می اید ، یا نیلی، و با پدیدار شدن صدای خواننده ، تصاویری می دیدم، و آن زمان این ادم ها شیفته ی توضیحات من بودند.

۵ تا از واضح ترین تصاویری که تا به حال دیده ام،مربوط به این آهنگ هاست.

۱-می خوام برگردم(The Don ft sijal)

مربوط به خیلی سال قبل.جاده.هوای سرد،برف ، از تهران به غرب این سرزمین. 'چرا نمیرسم بهت باز هرچی راه میرم؟'

این قطعه زمانی یک اتصال فولادین بود.بین دو ذهن بیمار،پا گذاشته به مرز های بلوغ،یک شکل اما با جنسی متفاوت.اتصالی قوی تر از نیروی واندروالسی مولکول ها.قوی از قدرت هجوم سرمای بهمن ماه.

با گذشت زمان و شکسته شدن این پیوند، خاطره ی روز هایی که گذشت،هنوز به همان شکل باقی مانده.همانقدر شیرین،و پایدار.

'من عاشقم بر عکسِ تو' ، یک دماغِ مشتاق که موقع آواز مسیرش تا بی نهایت پیداست.خنده دار،و همچنان شیرین.

۲- The loneliest (Måneskin)

این آهنگ زمانی متعلق به من بود.تابستان سال قبل تصور می کردم که به رنگ قرمز، در حال پشت سر گذاشتن سوگواری عظیمی هستم.من بودم،یک انسان ، با کله ی قرمز رنگ.

بعد ارتباط مقدسی در جمله ی 'and all the crazy little things that we did together' گوشه ی ذهنم نمایان شد. یک فریادِ بلند، کسی که با دست های خودش قبرش را کنده ، یک انزجارِ خفت بار، 'i just keep on thinking how you made me feel better'،در حالی که هیچکس وجود نداشت،یا لااقل، بعد از این دیگر وجود نداشت.

چند ماه بعد معنایش برایم تغییر کرد.من بودم،خورشیدِ طلایی رنگ و حجم غیر قابل تحملی از اندوه.'a part of me that will never be mine'

اما این بار معناییِ مضحک دوام زیادی نداشت.

چند روز بعد،خورشید طلایی داشت بین دست های روباهِ مکاری گر می گرفت.

حالا با شنیدن این قطعه تصاویر زیادی میبینم. فریاد،سوگ،تمنا برای نفس کشیدن،حسادت،رنگ قرمزِ جیغی که تنها عطر خون به همراه دارد.و لحطاتی که بود،می توانست برای بهتر کردن حالمان باشد،اما نشد.

۳-psycho salam (Mehrad hidden)

'فرقِ حسودی و غبطه بزرگه ، مگه نه؟'

روز های خاکستری.آدم های طلایی و قرمز اما، روز های خاکستری. 

کسی در تلاش برای علاقه مند کردنِ من به رپ فارسی بود‌.و موفق شد.حالا منم و قلمی که بار ها از تفاوت حسودی و غبطه خاطره بالا آورده.

'زیبا تر از منی ، از خودم میگذرم' 

از خودم گذشتم.به خاطر زیبایی ساختگی ای که هر روز و هر شب از او برای خودم می ساختم.

من سوختم،خاکستر شدم،هماهنگ با سرعت پیانو زدن مهراد هیدن.

'تو اشک اولی من بغض آخرم'

یک دیوانگی به خصوص.پیانو.

۴-همه ی من(شایع)

باز هم بر می گردیم به قبل تر ها،پیوندی قوی تر از نیروی واندروالسی.

'ببین چه چشمایی داری که به چشم اومد'

طفره می رفت و من ملتمس تر از همیشه.می گفت 'خب'.

'ی بار میگم و دیگه نه،شما تکون نمیخوری از پیش من'

می گفت 'چشم'.

زیاده روی بود و من متوجه نبودم.

متوجه قسمت پایانی آهنگ هم نمی شدم.شرمندگی مقابل مادر،'دونه سفیدای تو موهات منم' ، و من اشک مادر را زمانی به چشم دیدم که غرق لذت از زیبایی ساختگی بودم.

این اهنگ هم برای تو.توضیحی ندارم.

 

۵-Baby(الجان)

ما چقدر رقت انگیز بودیم. خوش می گذشت اما چیزی از رقت انگیز بودن اون رفتار ها کم نمی کرد.

قهر،آشتی،قهر،آشتی،

و تا من دق نمی کردم خاطر تو آسوده نمی شد.

گرچه،من هنوز کادویی دور ننداخته ام.هنوز زنجیری که سال گذشته از تو گرفته ام ، توی یکی از محفظه های شلوغ کمدم خاک می خورد.

چقدر.رقت انگیز بودیم.

و من چقدر از بابت نبودنت خوشحالم.

0 نظر3 پسند
قدرت گرفته از بلاگیکس ©
© هم آماده باش ، هم تیکه پارم.