ی زمین دور افتاده
_ی روز هرکاری که بخوام رو انجام میدم.
ما امیدواریم که خوب میشیم.
این خداست،
خدا امیده.
چیزی که مارو سر پا نگه میداره و بهمون اجازه ی زنده بودن میده. هر کاری که انجام می دیم رو رهبری می کنه و باعث میشه فکر کنیم قدمهای بعدی هم وجود دارن.
خدا ی توهم قشنگه که بشر از امید برای خودش ساخته.
کل زندگیمون غرق توهم و تلقین کردنیم،تشنه ی امیدیم و می پرستیمش،تا از پوچی که واقعیت رو نشون میده فرار کنیم. هممون مثل نامادری سفید برفی ی آینه ی جادویی توی ذهنمون داریم. ازش جوابی رو میخوایم که دوست داریم بشنویم. توهم های رنگاورنگ میخوایم تا از واقعیت فرار کنیم. اما وقتی آینه هر اونچه که هست رو نشون بده، خدا معناش رو از دست میده. پس توی خودمون جمع میشیم و آرزو می کنیم که همه چیز ی خواب باشه. فارغ از اینکه تمام مدت رو به روی ی تصویر غیر واقعی ایستاده بودیم.
مشکلی نیست.انکارش نکن.ترسناکه،باید باشه.