فرق میکنه.

نباید کل زندگیت به هیچ جات باشه،

نباید.

ما هممون این رو میدونیم.

ما هر روز وجودمون رو انکار میکنیم ، تا عقایدمون که احتمالا اسمش رو ازادی گذاشتیم پای مال نشه.

اما وقتی خبری از محدودیت نباشه ، مفهوم و معنای واقعی ازادی زیر سوال میره.

ما از نباید ها مطلعیم ، از لذت انجام دادنشون هم.

اما همچنان ترجیح میدیم خودمون رو توی اشتباهات غرق کنیم و بعد ابراز پشیمونی کنیم. شاید چون صد بار توبه کردن ، از یک بار مقابل خودمون ایستادن راحت تره.

فروپاشی روانی که نه، زندگیم از هم پاشیده.اون دختر بهم زنگ زد و من به سختی نفس می کشیدم.

تو تمام زندگیم از دختر ها متنفر بودم. از شروع ۷ سالگی تا به الان. دلیل ۹۰ درصد بدبختیام همینا ان. از  هانا کینه به دل مونده ، بعد از ۹ سال. اما اون پسر بچه ای که همبازیم بود؟ واقعا به ی رفیق پسر نیاز دارم.