چه محشر می شود مستی که از خواب تو برخیزد.

به رسم هر سال این موقع،از کتاب فاضل برات فال گرفتم.
دیگه کاغذ های کاهی و نخ های رنگیم رو ندارم تا برات بنویسمشون،اما یکیش رو اینجا میزارم :
"من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه،
تیرم به خطا می رود اما به هدر نه
دل خون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ، ولی سرخ تر از خون جگر نه
با هر که توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟آری! با اهل نظر؟ نه!
بدخلقم و بدعهد،زبان بازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است ، مگر نه؟
یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
یک بار دگر،بار دگر،بار دگر..نه!"
برای چند دقیقه،چشم هامو بستم و همه چیز رو از دوباره مرور کردم.بدون اغراق ، از ته دلم برات آرزو های خودت رو آرزو کردم.
تولدت مبارک مهندس عزیزم.









