مو میخوام بروم زن بگیرُم.
دیشب..
عجیب بود. حال اونی و دارم که تمام عمرش برا استخدام تو ی شرکت درخواست میده و رزومه پر میکنه و وقتی پذیرفته میشه شرکت به خاک سیاه میشینه:)
نمیدونم ،
شاید از اولشم نباید بهش خیره میشدم.
-می گفت دیدی بی دلیل از ی نفر خوشت میاد؟ اونجاست که روحت پاکی روحش و حس می کنه.. به روحم غبطه می خورم که از خودم بهش نزدیک تر بوده.
نمیدونم،
اگه برگردم عقب نمیبینمت تورو قول میدم.
خواب دیدم.خیلی وقت بود خوابشو ندیده بودم. اخرین باری که دیدمش ، ۲۴ خرداد بود.ی عکس داشتم که وقتی داشت با اون حرف می زد ازش گرفتم. اول تیر همه رو پاک کردم ولی..از سطل زباله نه. شاید دلم گرم بود. شاید فقط..نمیدونم اسم این حس چیه. دیشب که همه چیز رو پاک کردم خیالم راحت بود. بعد چشمامو بستم. دخترک اونجا بود. توی سالن ، کنار دوستاش. مثل همیشه پیشش راه میرفتم. از دور نگاهش می کردم. سعی کردم ازش عکس بگیرم ، تو ماشین نشسته بود.نشد. گمش کردم.
گمش کردم. ی روز میرسه که یادم بره اسمش و رو با کدوم پ مینویسن.توی خاطراتمم گمش میکنم..